پنجره زرد

از این پنجره تمام رنگ ها تجزیه می‌شوند به رنگ زرد روشن:)

پنجره زرد

از این پنجره تمام رنگ ها تجزیه می‌شوند به رنگ زرد روشن:)

پنجره زرد

دیدن منظره‌ها از پنجره یعنی آنها را با دید مضاعف دیدن. هم دیدن با چشم، هم دیدن با دل.
کاناپه قرمز | میشل لبر

stained windows

Daily UT 4

سه شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۸، ۰۵:۵۵ ب.ظ

1

می‌خواستم امروز صبح پست بنویسم که "از همه همکلاسی‌هام به‌جز سه چارتاشون متنفرم و چرا؟" ولی مهسو برام یه فایل فرستاد که از نظر آسترونومی تو یه موقعیت خاصی قرار داریم که همه انرژی‌ها نزدیک زمینن و هر 320 سال یه بار این اتفاق میفته که نپتون و پلوتو تو خونه هاشون همدیگه رو ملاقات کنن!! پس سعی کنین فقط به آرزوهاتون فکر کنین چون سرنوشتتون تا ده سال دیگه توی همین سه روز رقم می‌خوره:) خب با خودم فکر کردم هیچ تاریخی یا سندی توش اعلام نکرده فلذا میتونم تا ده سال دیگه هر سه روز یه بار برای خودم پخشش کنم تا سعی کنم واقعا آرزوهام رو بسازم:)

پس فقط در این حد میگم که من هرکاری هم بکنم نمیتونم یه روزایی به ماهان و رهام نفرت نورزم:))

دیروز تو اتوبوس به دلارا گفتم می تونم رهام رو بکشم:) گفت منم میام کمکت هروقت خواستی این کارو بکنی! یه دفعه علی از دو ردیف جلوتر گفت قبل اینکه تو کاری بکنی من و محمدرضا خاکش کردیم!

و نمیدونم دقیقا چطور صدای محمدمهدی درباره ماهان دراومد و ایندفعه از جای جای اتوبوس داشتن نقشه قتل ماهان رو می کشیدن!

حداقل اینکه میدونم 13نفر تو کلاس ازم بدشون نمیاد مایه دلگرمیه.

ولی فکر کردم یعنی چطوری پشت سر من حرف میزنن؟!

2

وقتی داشتیم از گروه می‌رفتیم سمت دانشگاه، درست وسط پیاده‌روی قدس متینا بهم گفت چرا همیشه انقدر با عجله راه میری و محکم بغلم کرد! حقیقتا عجیب بود برام خیلی. مخصوصا که جمله‌ش چندان هم بار عاطفی نداشت! یه ذره هم حتا معذب شدم ولی خودمونیم، حس خیلی خوبی داشتم:))

مثل این نبود که یکی بهت بگه هوی بیا باهم دوست شیم. مثل این بود که یکی بهت بگه احمق، من دوستتما! :))

و میدونی خب این واقعا عالیه که وسط پردیس علوم از خنده ریسه بریم ولی تا یکی از بچه‌ها میاد سریع خودمون رو جمع کنیم چون دقیقا نمیتونیم به اون بگیم به چی داریم می‌خندیم:)

3

استاد زیستمون باز هم کلاسشو کنسل کرد! مسئولیت از سر و روی این بشر می‌باره اصن:|

بعد هم اومدم برم تو سایت برای کار مصاحبه که دیدم جوری سایت توسط دونفر اشغاله که واقعا فقط تونستم راهمو بکشم و برم یه جای دانشگاه دنبال یه سایت دیگه:دی

به هرحال کار مصاحبه رو تا جای خیلی خوبی پیش بردم و برگشتم تو سایت گروه تا تایپش کنم. و وقتی جیمیلم رو باز کردم تا فایلو برای خودم بفرستم دیدم ایمیل 6نفر دیگه از شاخای گروه که الان هرکدوم واسه خودشون کسی شدن اونجا بازه:) اگه سارا پیشم نبود احتمالا شیطون گولم می‌زد و به چندتاشون یه نگاهی مینداختم:دی

4

هندزفریم گم شد هندزفری جدید خریدم اونم گم شد. اون یکی هندزفری بیسیمه‌م هم همینطور! در کمتر از 5ماه 3تا هندزفری! این واقعا لاکچریه:)

خلاصه که راز موفقیتم رو به صورت رایگان میتونم در اختیارتون بذارم :دی

5

نهایتا چی؟ از دست دادن کنسرت نوستالژی احسان از ترس؟ ترس چی؟ ولی بهونه دیر بودن ساعتش واقعا بهونه مناسبی بود که یه‌دفه رو هوا گرفتمش:))

6

من هرروز که توی وصال حرکت می‌کنم و می‌پیچم تو طالقانی با خودم فکر می‌کنم اگه یه روز از ایران برم دلم برای برگ‌ریزون وصال و حرکت برگای طالقانی تو جوی آب تنگ میشه:)

از طرفی نمی‌تونم رویای حرکت روی مرز علم رو نادیده بگیرم! مثل بندبازی می‌مونه. با شکوه، مبهم، ترسناک و لذت‌بخش:)

7

شبکه خبر اینجا روشنه و باورتون نمیشه. توی کمتر از یه ربع یه خبر گفت که رییس جمهور درباره ظرفیت های زیست فناوری کشور اظهارنظر کرده و یه خبر دیگه اینکه توی مجلس درباره اقتصاد شرکت های دانش بنیان بحث شده!

نه عزیزان:) اینطوری با تملق از ساینتیستا حال ما با شما خوب نمیشه!!

  • ۹۸/۰۹/۱۹
  • نورا :)

نظرات  (۱)

  • خانم مارمولک آبی
  • عزیزان فقط تملق از ساینتیست ها می کنن:) وگرنه حمایت و اجازه ی تحقیق که هیچی! کشک!

    پاسخ:
    اگزکتلی:)) 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">