پنجره زرد

از این پنجره تمام رنگ ها تجزیه می‌شوند به رنگ زرد روشن:)

پنجره زرد

از این پنجره تمام رنگ ها تجزیه می‌شوند به رنگ زرد روشن:)

پنجره زرد

دیدن منظره‌ها از پنجره یعنی آنها را با دید مضاعف دیدن. هم دیدن با چشم، هم دیدن با دل.
کاناپه قرمز | میشل لبر

stained windows

ای دریغا، ای دریغا، از جوانی، از جوانی...

جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۲۲ ق.ظ

پست دوم امروز

ماریا میگه حتا اگه نت وصل شد بمونیم همین‌جا تو "بله". میگه اونقدر باهم چت می‌کنیم که بتونیم یه نرم افزار ایرانی رو سرپا نگه داریم! یاد اون اولین باری میفتم که تلگرام فیلتر شد. با چه اصراری وی‌پی‌ان نصب نمی‌کردم! حالا چه‌م شده؟ از سرویس یک آشنا استفاده می‌کنم برای کارای خیلی ضروری! مامان میگه با یوز سرچ کن. دست خودم نیست یه دفعه داد می‌زنم من از این چیز میزای ایرانی متنفرم!! سعی می‌کنم اخبار گوش ندم چون اسمی از دانشگاه توش نمیاره! نمیگه آمبولانس اومده وسط دانشگاه! نمیگه لعنتی یه هفته س سردر بسته‌س!! چون الان دقیقا اخبار کجاست؟

توی راه مشهد به ماریا می‌گفتم هیچ تقدسی برام از سیاست باقی نمونده! بهش میگم ج رفته هیات و سرخوش برگشته چون بچه هاش به اصطلاح"ولایی" بودن. من هم همون شب همون هیات رفتم و به همین علت دقیقا پاشدم اومدم بیرون! عجیبه... دنیا عجیبه!

بعضی موقعا احساس میکنم دچار سندروم ترومن شدم! احساس می‌کنم کل جهان یه فیلمه که من بازیگرشم! خیالم خامه وقتی مرکز توجه نیستم. این یعنی بازیگر نقش اصلی هم من نیستم:) برای آروم شدنم به خودم قول میدم دنیا رو بگردم تا باورم بشه یه کارگردان اینجوری بریز و بپاش نمیکنه برای فیلمش! اصلا اهمیتی نداره من چه مشکل روانی ای دارم. مهم تر از اون اینه که زیبا راست میگه. وقتی دارم به شوخی میگم من میرم میبینم و بهتون خبر میدم که خارجیا تو زندگی عادیشون چه قدر پلو میخورن، بهم میگه ببین همین ترمو میتونی رد کنی؟ راست میگه! الان باید بشینم گزارش کار آزمایشگاه بنویسم. نه جانم، من ابنرمال تر از اونیم که کاری که باید رو بکنم‌؛ مثلا زیست بخونم. باید کمپبل رو جلو جلو تموم کنم ولی الان هنوز قسمت پروتئین هاش رو هم نخوندم با اینکه خیلی وقته از درسش گذشته! باید هالیدی رو مثه همه بچه های کلاس بیست دور حل کنم. باید برم دنبال نمونه سوال ریاضی. باید کتاب شیمی فیزیک لوین یا پتروشی رو بجوعم تا مکانیک کوانتوم برام حل شه! ولی من دقیقا دارم چی‌کار می‌کنم؟ دارم سعی می‌کنم برنامه ای رو بنویسم که یه عدد رو بدون آرایه آینه‌ای تحویلم بده! من حتا پوچ تر از اونیم که به آرزوهای خودم فکر کنم، چه برسه به موفقیت مملکتی که نمیتونم تهش میم مالکیت بچسبونم... این واقعا اذیتم میکنه که حس خوب تعلق رو درک نمیکنم!

 

پ. ن: یه سکو نیاز دارم برای استارت. برای پریدن. برای انگیزه‌مند شدن. شما سراغ ندارین؟:)

  • ۹۸/۰۹/۰۱
  • نورا :)

نظرات  (۶)

این ذهن آشفته نیازی به سکو نداره 

پاسخ:
پس نیاز به چی داره؟ 
  • خیال‌باف
  • باید موتیوت، از دل فلسفه و پارادایمت بجوشه، پارادیمت چیز درخوری داره؟

    پاسخ:
    تقریبا میتونم بگم ربط هیچ کلمه ای از جمله تون رو به بقیه شون نفهمیدم!!
  • خیال‌باف
  • "...برای انگیزه‌مند شدن. شما سراغ ندارین؟"

    انگیزه، محصول جزء‌به‌جزء ساختن جهان‌بینی شخصیه.

    پاسخ:
    درسته!
    یعنی میگین برم جهان بینی شخصی خودم رو اصلاح کنم؟ :)

    +کاش یه آدرسی چیزی از خودتون میذاشتین!!!
  • خیال‌باف
  • ای کاش به همین سادگی بود :)

    نمیدونم، باید بسازی، خرابش کنی، بسازی، خرابش کنی و بسازی... برای من حداقل این بود، تمامم یک بار فروریخت.

    + از من گذشته که بنویسم. حرفی ندارم که کسی بخواد بشنوه.

    پاسخ:
    خوبه که به هر سختی که بود الان شما میتونین بگین حالا دیگه همه تفکراتم تو دستمه و درباره خودم خیلی چیزا میدونم و پر از انگیزه م و جهان بینی درستی دارم!
    خوبه که آدم یه بار فروبریزه ولی بتونه خودشو نجات بده:))

    +!!
  • خیال‌باف
  • لطفا اینا رو سانسور کن.

    نکته‌ش همینه؛ بعدش چیزی وجود نداره. انسان عقلایی قرن بیست‌و‌یک، به تمام نیرو‌های روان خودش، به پاسخ‌های کهن‌الگویی، به جواب‌های تاریخیش به عقده‌های جمعی (مرگ، مورد هجوم واقع شدن، از گرسنگی مردن، شب)، پشت کرد. انسان دیگه حتی در خیانتش به پدر قبیله، برادر همراه و هم‌ندامتی نداره. انسان تنهاست، و بی‌دفاع. انسان بی‌هم‌صحبته، و بی‌چاره.

    پاسخ:
    من که سانسور چی نیستم!
    ولی احساس میکنم شاید دقیق متوجه حرفاتون نمیشم! بیشتر شبیه مغلطه س!
    حقیقتا راه پیشرفت با وجود همه این پشت کردن ها باز هم بسته نیست و هزاران تا مورد نقض وجود داره که تونستن بعد از گذر از همه این خراب مردنا و ساختنا به چیزی برسن!
    انسان تنهاست بی خدا. چون باید قبول کرد که هر چیزی یه نهایتی داره. نهایت کمال خداست و انسان باید به سمت کمال حرکت کنه!
    بیشتر حرفاتون شبیه این بود که روی تردمیل دوییدین و حرکت رو به جلو نداشتین از نظر خودتون!
    من میگم عرق ریختن و تلاش کردن به خودی خود با ارزشه حتا اگر به نظر خود آدم نتیجه نده! و میدونین؟ دنیا عادلانه تر از اینه که به تلاش آدما پاسخ نده!! اینو تقریبا مطمعنم!! :) 
  • میم ِ شما :)
  • ببین چی کار کردی

    از دیروز این آهنگه که اولش می‌گه: دریغا که دستان ماااااا جدا مانده از همممم، افتاده تو مغزم به خاطر اون ای دریغا که نوشتی اون بالا :/

    نه می‌تونم سرچ کنم بقیه آهنگ یادم بیاد، نه دارمش و فقط همین یه تیکه اولش ۳۷۰۰۰ بار تکرار شده هی!

    پاسخ:
    حقتههههه:)) 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">