دارم میام پیشت جاده چه همواره:))
تا همین دو دیقه پیش حرفم این بود که چی میشد اگه من هم تو قرن حافظ و سعدی به دنیا میاومدم تا بیشتر خوش باشم؟ یا اگر توی قرن بیستم اروپا زندگی میکردم احتمالا تکلیفم خیلی خیلی مشخص تر بود. اصلا همه اینها نه. چهل سال زودتر پام رو توی همین دنیایی که مصطفا توش بوده میذاشتم و تا قبل از شهادتش تعریف خدا و الوهیت و زندگی رو ازش میشنیدم.
اما الان که کلاس 10 تا 12 کنسل شده، اول حرص میخورم که اگر تلگرام داشتم میفهمیدم و از همون 8ونیم بعد از حضور و غیاب راه میافتادم و می بریدم از دانشگاه. و بعد خوش خوشان وقتی بچه ها دارن برا خودشون میگن حالا چه کنیم این سه ساعت بیکاریمونو، من یه تپسی میگیرم به مقصد تو مهسو:)
اصلا دلخوشی من همینه که توی قرن مدرن زندگی میکنم و با یه کلیک یکی میاد دنبالم تا بیام پیشت و از قضا که نگرانی گم کردن مسیر هم ندارم و جاده چه همواره:)))
پ.ن: عنوان، آهنگ احسانه:)
- ۹۸/۰۸/۱۱
نتونستم ازت پذیرایی کنم و انقد هول کردم که دیدمت که نتونستم به خوبی خوشحالیمو نشون بدم و الان که اینو خوندم دلم میخاد کلی کتکت بزنم که انقد خوبی کسافد😭
خیلی خوشبختم که تو این زمان زندگی میکنم چون احتمالا تو زمانهای دیگه اگه بودم نمیتونستم هرگز دوست خوبی مثل تو پیدا کنم...