پنجره زرد

از این پنجره تمام رنگ ها تجزیه می‌شوند به رنگ زرد روشن:)

پنجره زرد

از این پنجره تمام رنگ ها تجزیه می‌شوند به رنگ زرد روشن:)

پنجره زرد

دیدن منظره‌ها از پنجره یعنی آنها را با دید مضاعف دیدن. هم دیدن با چشم، هم دیدن با دل.
کاناپه قرمز | میشل لبر

stained windows

زآن روی که هست کس نمی‌داند گفت!

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۱۹ ب.ظ

حالا من می‌دونم اگر توی شرایط سخت پاشم و دست روی زانوی خودم بذارم و قوی باشم و درس بخونم و به کارهام برسم، تبدیل به یک قهرمان می‌شم و بعدا به خودم خیلی افتخار می‌کنم. من می‌دونم که اگر حالم این‌قدر بده که می‌خوام گریه کنم، باید این‌کار رو روی کتاب بکنم تا حتما به برنامه‌م برسم. می‌دونم که خوندن رمان‌های نوجوان وقتی که هزارتا درس و کار دارم، چندان درست و مناسب نیست و شبیه یک راه فراره. ببینید من همه این‌ها رو می‌دونم ولی دلیل نمی‌شه که وقتی شما توی یک شرایط آروم، ایده‌آل و روشن نشستید و باد کولر داره بهتون می‌خوره و از دست نکشیدن خودتون از برنامه‌تون خوشتون میاد، بیاید به من بگید «چرا انقدر آنلاینی؟ پاشو برو درست رو بخون!» چون خب فکر نمی‌کنم خیلی به شما ربطی داشته باشه که من چه‌طوری دوست دارم خودم رو آروم کنم. یا مثلا از سر شکم‌سیری و سرخوشی رسیدن خودتون به همه برنامه‌هاتون به من نگید که «غصه نخور، ان‌شاءالله امروز به برنامه‌هات می‌رسی.» چون به هرحال من فکر می‌کنم اگر خدا هم بخواد من رو برسونه به برنامه‌هام، نمیاد از طریق شما به من بگه که. من خودم درون خودم یک چیزی به اسم روح دارم که می‌تونه یک‌سری الهامات رو دریافت کنه. خب؟ :))

writer نیستم، اما writerها را دوست دارم. (در واقع می‌شد این جمله درباره students و studying هم باشه!) 

پ.ن: اصلا منظورم این نیست که این که آدم‌ها تشویقت کنن به درس خوندن بده، فقط می‌خوام بگم اگه خیلی خوش‌حالی از رسیدن‌های خودت، نیا از بالا به نرسیدن‌های مردم نگاه کن و سر تکون بده و ترحم کن. خب؟ سخت‌ نیست، باور کن:))

پ.ن٢: این قسمت: دخترها و پسرهای گل توی‌ خونه، هرگز با کسی که سعی داره با وسواس برای شما بهترین برنامه رو بنویسه، این‌کار رو نکنین:)

یکی از بچه‌هام هست که خیلی از درس‌هاش عقبه و من همش دارم می‌زنم توی سر خودم که چه‌جوری براش برنامه بریزم که هم توی این دوران تعطیلی خوش بگذرونه و هم به درس‌هاش برسه. بهش می‌گم: تا ظهر برنامه کل هفته‌ت رو بهت می‌دم. می‌گه ببین عجله نکن، برام مهم نیست خیلی:|| و فکر کن من در این حالی که خودم نمی‌تونم درس بخونم باید به یک‌سری آدم بگم آفرین تو می‌تونی درس بخونی و اون یک‌سری‌ها بگن کلا اهمیتی نداره براشون:/

 

ع.ن: خیام توی یکی از رباعیاتش این‌طور می‌گه که

هر کس سخنی از سر سودا گفتند / زان روی که هست کس نمی‌داند گفت

حالا این‌ بیشتر درباره اسرار حَقّه ولی خب.

  • ۹۹/۰۲/۱۳
  • نورا :)

نظرات  (۲)

وای زهرا، تو که می‌دونی من موقع امتحانات کلا روانی می‌شم و نمی‌تونم بخونم، یک هم‌اتاقی داشتم، دقیقا همین مدلی :))) یعنی می‌گفت «تو مگه امتحان نداری؟ پاشو برو بخون.» و من این شکلی بودم که «Brilliant idea، چرا به ذهن خودم نرسیده بود؟» 

یعنی فکر کن داشتم از شدت استرس و غم توأم خفه می‌شدم، بعد اینم این‌طوری می‌کرد. آخه اگه من درس نخونم که در نهایت آسیبش به خودم می‌رسه، تو چرا حرص می‌خوری؟ :)))

ولی خب، احتمالا فقط نگرانند، قصد بدی ندارند. احتمالا ما هم اگه یکم در شرایط روحی بهتری باشیم، از دستشون ناراحت نمی‌شیم. ولی بازم، دخالته دیگه. اونم دخالتی که اصلا خواسته نشده.

پاسخ:
دقیقا:)) چرا فکر می‌کنن به ذهن خودمون نمی‌رسه؟ :))
البته من بیشتر توی این حرف‌ها یک جور تفاخر به خوب خوندن خودشون می‌بینم:/ ولی خب اگر اون نباشه اصلا دیگه هیچ‌وقت متوجه نمی‌شم که چرا اصلا به خودشون اجازه می‌دن چنین دخالتی رو بکنن؟ آخه می‌دونی مثلا من این‌طوریم که اگر بخوام طبق برنامه دودقیقه دیگه درسم رو شروع کنم و توی اون فاصله یک نفر بیاد بهم بگه چرا درس نمی‌خونی؟ این‌قدر عصبانی می‌شم که تا دوساعت بعدش باید حرص بخورم و هی دنبال یک راهی باشم برای خودم که آروم‌تر شم و چون استرس درس هم هست در کنارش کلا حالم هرلحظه افتضاح‌تر می‌شه.
نمی‌دونم، واقعا امیدوارم یک‌روز بفهمم چرا آدم‌ها برای دیگران تعیین تکلیف می‌کنن در حالی که می‌دونن خود طرف مشاعرش رو از دست نداده:)) 

اینطوریم نیست که بخوان ترحم کنن...فقط وقتی یه دوستی بهت میگه به هیچکدوم از برنامه هام نرسیدم، آدم ناخودآگاه یا دوست داره کمک کنه، یا دلداری بده. از اونجایی که نمیشه به جا مردم کارهاشون رو انجام داد، مجبوره دلداری بده دیگه..

پاسخ:
چه‌قدر قشنگ گفتی هلن:)
جدا یک حس خوبی پیدا کردم یکهو به این مدل حرف‌ها هم:))
فکر می‌کنم شاید توی موقعیت مشابه خودم هم همین‌ حرف‌ها رو بزنم و بعدا هم به دوستم یادآوری کنم که بره حتما درسش رو بخونه. نمی‌دونم واقعا!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">